مهرهای از جان ربودم بی دهان و بی دهان، گر رقیبِ او بداند گو بدان و گو بدان
سرِّ او را نقش کردم نقش کردم نقش کرد، هر که خواهد گو بخوان و گو بخوان و گو بخوان
پیشْ منکر میشدم من نیستم من نیستم، هستم اکنون در میان و در میان و در میان
گر تو گویی کو درستی کو درستی کو گواه، در شکستِ من بیان و صد بیان و صد بیان
اشکِ چَشمم بس گواه و بس گواه و بس گواه، رنگِ رویم بس نشان و بس نشان و بس نشان
نک نشانِ لالهرویی لاله رویی لالهای، بر رخِ من زعفران و زعفران و زعفران
جز صلاح الدّین نداند این سخن را این سخن، من غلامِ زیرکان و زیرکان و زیرکان